سفارش تبلیغ
صبا ویژن
























خدایابگیرازمن هرآنچه که توراازمن میگیرد...

به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان…
میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم.

خنده بازار

یارو اومده می‌بینه همکارم توی اتاق نیست. باز می‌پرسه خانم فلانی نیست؟
گفتم پَ نه پَ هستن. افتادن پشت اون کمد. با خط‌کش بزن در بیاد.

خنده بازار

دیشب از خونه زنگ زدم فست فود غذا بیارن،طرف میگه بفرستم واستون؟
پ ن پ آپلود کن،لینکش رو بده،دانلود میکنم!

خنده بازار

دارم با دوستام راه میرم پام پیچ خورد،خوردم زمین. میگه کمک می‌خوای؟میگم پـَـ نه پـَـ شماها خودتونو نجات بدین من اینجا میمونم مقاومت می‌کنم، بریییید برییییییید!!
خنده بازار
ماشینم بنزین تموم کرد وسط جاده, واستادم دم جاده یکی 2 لیتر بنزین از ماشینش بهم بده که فقط خودمو برسونم به یه پمپ بنزینی, یکی زد بقل گفت آقا بنزین برای ماشینت می خوای؟ پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام باهاش خودمو آتیش بزنم

خنده بازار

دوستم میگه اگه سه نفر با چاقو بهت حمله کنن، فرار میکنی؟ پَ نه پَ می جنگم میمیرم ذلت نمی پذیرم

خنده بازار

رفتم نمایشگاه ماشین میگه چجور ماشینی میخوای؟
میگم شاسی بلند
میگه یعنی رونیز و پرادو؟
په نه په تراکتور و کمپرسی!

خنده بازار

بابام از اداره زنگ زده خونه بعداز کلی احوال پرسی میگه دخترم خودتی؟ میگم: پـَــــــــ نَ پَـــــــــ به سیستم تلفنباک بانک تجارت خوش آمدید برای پرداخت قبوض شماره 1،برای اطلاع از موجودی حساب شماره 2?
گفت زهر مار و قطع کرد .دیدم ظهر عصبانی اومد توی اتاق.گفت اگه یه بار دیگه بگی پَــــ نَ پَـــــ دیگه تو این خونه نمیخوابی….گفتم یعنی بیرونم میکنی بابا؟گفت پَـــ نَ پَــــ خونه رو عوض میکنم

خنده بازار

مامانم جیغ زد. بدو بدو رفتم ببینم چی شده دیدم یه سوسک تو دستشوییه. برگشتم برم دمپایی بیارم میگه میری دمپایی بیاری
گفتم پـــ نه پـــ دارم میرم سوسکه راحت باشه!
حالا دمپایی آوردم میگه میخوای بکشیش؟
گفتم پـــ نه پـــ میخوام بدم پاش کنه میره دستشویی پاش کثیف نشه!

خنده بازار

تو خیابون بودیم میگم آخی ببین ماشین زده بهش بیچاره مرده کفن کشیدن روش… میگه واقعا مرده؟ میگم پَ نه پَ داره تمارض میکنه پنالتی بگیره.

خنده بازار

به اپراتور اداره میگم لطفا شماره فلانی رو برام بگیر .
میگه گرفتم وصل کنم؟
گفتم پَ نه پَ فوت کن , قطع کن

خنده بازار

 

رفتم بچه خواهرمو از مهدکودک بیارم،
مربیه میگه: بچه رو میبریدش؟
گفتم پَ نه پَ همینجا میخورمش

 

جکستان خنده

دانشنمدان متعقدند که مغز آدما فقط به اول و آخر کملات توجه مکینه برای هیمنه که تو تونستی این رو بخونی……….

حالا بگو چند تا کمله غلط بود ؟؟؟

 

جکستان خنده

سرسفره عقد :
عاقد : عروس خانم وکیلم؟؟؟؟
عروس: پـَـَـ نــه پـَـَــــ رئیس قوه قضاییه ی کل تهران بزرگی !!

بهش میگم : دیگه می خوام ازت جدا شم !
میگه : این حرف آخرته ؟
پ ن پ این خلاصه ای بود از اخبار ایران و جهان ،
لطفأ به ادامه ی خبر توجه فرمایید !

 

مامور آمار اومده دم مجتمعمون.میگه اینجا همین
4 طبقه هست ؟
میگم : پ ن پ 5 طبقه اس. یه طبقه اش رو hidden کردیم ..

 

رفتم کتاب فروشی میگم بوف کور دارین؟ میگه
کتابشو؟
گفتم : پ ن پ خودشو ، یه فرد خیر پیدا شده که حاضر تمامِ هزینه های درمانشو متقبل شه…..!

از شنا برگشتم
میگه چطور بود
میگم خسته شدم
میگه از شنا؟
میگم پ ن پ خسته شدم بس که دلم دنبال یک بهونه گشت / بس که ترانه خوندم و برگ زمونه برنگشت

تو صف نانوایی من آخرین نفر بودم و جلوم یه خانم وایساده بود بره همین من با یه فاصله باهاش وایساده بودم.یه زن چادری خیلی پررو از راه رسیده میاد جوری به زن جلویی و من میچسبه که نزدیک بود بین من و اون یکی زنه گیر کنه.بش میگم خانوم اینجا صف هستا.
میگه ا شما هم تو صف هستید ؟
پ ن پ زنبیل تو هستمو تاحالا اینجا وایساده بودم کسی نوبتت رو نگیره !!

رفتم صندلی بخرم واسه کامپیوتر، یارو گفت: راحت باشه؟
پ ن پ خار داشته باشه…

پلیس میخواسته ماشین یه نفرو با جرثقیل بلند کنه،صاحبش میاد میگه:میخواین ببرینش؟
پلیسه میگه پ ن پ میخوایم بلند کنیم زیرشو جارو بزنیم

 

رفتم بانک وام بگیرم طرف میگه ضامن داری
میگم پـَـــ نــه پـَـــ بدون ضامن اومدم الان منفجر میشم

 

تو بهشت زهرا دنبال قبر یکی می گشتیم. یه ادم خوشحال اومده داره با ما رو سنگ قبرا رو می خونه. بعد میگه دنبال قبر کسی می گردین؟
پ نه پ دستیار عزرائیلم اومدم ببینم کسی زود تر از موقع نمرده باشه…

 

نصف شب با جیغ از خواب پریدم. به داداشم میگم کابوس دیدم!خواب جن دیدم!
می گه:آخیییی تو خواب ترسیدی؟ گفتم:پـَـَــــ نــه پـَـَــــ جنــه ترسید بیدار شدم واسش آب قند درست کنم..!!

تو بانک بودم نوبتم شد رفتم جلو باجه 7 ،خانمه تقریبا دیگه منو میشناسه انقـــد رفتم بانک
گفت:لطفا” شمارتونو بدید…گفتم:شماره نوبتــمو؟
گفت:پـَـَـ نــه پـَـَــــ شماره موبایلتـو! فقط بگما من تک می زنم تو زنگ بزن!
شماره نوبتمو بهش دادم یه چکم بهش دادم کــه نقدش کنه. می گه:میخوای نقدش کنی؟
گفتم:پـَـَـ نــه پـَـَــــ اینو دادم واسه این کــه تو شارژ بخری زنگ بزنی..!

بابام داره با شیر و دوش حموم ور میره ، سه ساعت با شورت دم در حموم یه لنگه پا وایسادم
بر می گرده می گه : اِ اِ اِ …! می خوای بری حموم؟!!!
میگم : پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم مسابقات پرورش اندام ، منتظرم برگردی برات فیگور بگیرم..!

جمعه کویر بودم تو گوشیم ماسه رفته خراب شده دیروز بردم گارانتی ، میگه گوشیتون خرابه؟
گفتم پـَـَـ… گفت : خفه شو بی شخصیت، بفرمااا بیــــرون آقاااا!!!
گفتم میخواستم بگم پـَـَـرت شدم رو رمل های کویر ، احتمالا توش ماسه رفته باشه!
طرف دوساعت عذر خواهی کرده ، میگه پس آوردین درستش کنیم؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ ، مرگ مغزی شده آوردم اعضای قابل اهدای سالمش رو بردارین..!

سگم رو بردم پیش دامپزشک، منشیش میگه سگتون مریضه؟
میگم پـــ ن پـــ خودم هاری گرفتم سگم گفت آشنا داره منو آورد اینجا معالجه کنه.

 

یارو رفته دادگاه زنشو طلاق بده قاضی میگه:میخوای طلاق بدی؟
طرف میگه: پ ن پ یه گونی برنج خریدیم اومدیم با ترازوی عدالت وزنش کنیم

به دوستم میگم این لینک هایی که دادی همشون خرابه!! میگه یعنی باز نمیشه ؟
میگم پـَـَـ نــه پـَـَــــ روشون کَپَک زده باید بریزیمشون دور :| !

 

با بابام رفتیم بنگاه میگم آقا مزرعه دارین؟ میگه میخواین بخرین؟
پ نه پ ما مترسکیم اومدیم مارو تو یه مزرعه نصب کنید!

با کیس ازدواجش رفتند ازمایش خون، گروه خونی‌شون بهم نخورده…
زنگ زدم به میگم : «غصه نخور رفیق… دنیا همینه…حال میخوای چیکار کنی؟ کات میکنی باهاش؟»
بجای اینکه دردِ دل کنه میگه:« پـَـَـ نــه پـَـَــــ صبر میکنیم تا سال دیگه یه بار دیگه ازمایش میدیم شاید ایندفه شانس‌مون زد افتادیم تو یه گروه خونی آسونتر صعود کردیم مرحله بعد!

 

تو صف دستشوئی میگم آقایون اگه ممکنه من بدون صف برم داخل کارم اظطراریه، یکی میگه سرپائیه؟
میگم پــَ نه پــَ میخوام برم تو بستری بشم.

 

تو خیابون با دوستم داشتم راه می رفتم ، یارو موتوریه گوشیمو از دستم قاپید دوستم گفت گوشیتو دزدید ؟
گفتم پـَـــ نــه پـَـــ برد سیستم عاملشو آپدیت کنه فردا میاره !

 

 

 

 

حکایت پیرزن و غول چراغ جادو

 خنده بازار

روزی روزگاری، پیرزن فقیری توی زباله‌ها دنبال چیزی برای خوردن می‌گشت که چشمش به چراغی قدیمی افتاد آن را برداشت و رویش دست کشید.

می‌خواست ببیند اگر ارزش داشته باشد آن را ببرد و بفروشد. در همین موقع، دود سفیدی از چراغ بیرون آمد. پیرزن چراغ را پرت کرد، با ترس و تعجب، عقب عقب رفت و دید که چند قدم آن طرف‌تر، غول بزرگی ظاهر شد. غول فوری تعظیم کرد وگفت: نترس پیرزن! من غول مهربان چراغ جادو هستم. مگر قصه‌های جوراجوری که برایم ساخته‌اند، را نشنیده‌ای؟ حالا آرزو کن تا آنرا در چشم به هم زدنی برایت برآورده کنم، اما یادت باشد که فقط یک آرزو!

پیرزن که به دلیل این خوش اقبالی توی پوستش نمی‌گنجید، از جا پرید و با خوشحالی گفت: الهی فدات شم مادر! اما هنوز جمله بعدی را نگفته بود که فدای غول شد و نتوانست آرزویش را به زبان بیاورد. و مرگ او درس عبرتی شد برای آنها که زیادی تعارف می‌کنند

 

 

جکستان خنده

 

خنده بازار

به دوستم زنگ زدم میگم ماشینم روشن نمیشه میگه استارت میزنی روشن نمیشه؟
میگم پَـــ نَ پَــــ وقتی ازش خواهش میکنم روشن نمیشه

 

خنده بازار

مرغ و از فریزر در آوردم میگه می خوای غذا درست کنی ؟!
پـَـَـ نَ پـَـَــــ خانوادش اومدن از سردخونه میخوان ببرن خاکش کنن…

 

خنده بازار

نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس
راننده میگه می خوای سوارشی؟
پَ نه پَ اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم

 

خنده بازار

به مامانم میگم یه چیز بنداز رو بابا خوابه …
میگه پتو خوبه؟
پ نه پ میز میز خوبه

 

سر ظهر از مغازه داره پرسیدم :این دور و برا رستوران هست؟
میگه میخوای غذا بخوری؟
پ نه پ میخوام ببینم اگه ظرف کثیف دارن براشون بشورم!!!

خنده بازار

 

حاج آقا برگشته میگه: خدمتت که تموم بشه میری دیگه؟
گفتم پَ نه پَ بخاطر حفظ ارزشهای نظام و آرمانهای امام راحل 18 ماه دیگه تمدیدش میکنم.

 

خنده بازار

یارو اومده خونه رو ببینه واسه خرید. تا طبقه سوم با پله اومده میگه پس اینجا کلا آسانسور نداره!!
پَـــ نَ پَــــ آسانسور داره ولی از طبقه چهارم شروع میشه !

 

خنده بازار

تو تاکسی نشسته بودیم که یهویی تگرگ گرفت، راننده گفت اه‌ اینا تگرگه ؟
گفتم پ نه پ لشگر ابابیلن اومدن سلاح جدیدشونو آزمایش کنن !

 

خنده بازار

تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم،یه زانتیا اومد گفت داری لایی بازی میکنی؟؟؟
گفتم: پــ نــ پـــ دارم واست عربی میرقصم!!!
گفت: دِ نـَــ دِ کنترل نا محسوس بزن بغل
(ستاد مبارزه با پ نه پ واحد اتوبان)

 

خنده بازار

رفتم بالای برج میخواستم خودمو بندازم پایین، یارو میگه میخوای خودکشی کنی؟
گفتم پـَـَـ نــه پـَـَــــ اومدم ببینم سرعت صفر تا صدم از این بالا تا پایین چقدر میشه، بجای پروژه بدم دانشگاه

 

خنده بازار

بردم داداشم رو رسوندم کلاس،برگشتم …
مامانم میگه رسوندیش؟
پَ نه پَ انداختمش تو چاه اینم پیرهنشه

 

 

 

 

 


نوشته شده در سه شنبه 91/1/22ساعت 7:59 عصر توسط angel نظرات ( ) |


آخرین مطالب
» ماه تولد شما و ماه تولد معشوقه تان برابر با سرنوشت رابطه........
تست روانشناسی عااااااااااااااااااالی!!!!!!!!!!!!!!!!1

جملاتی زیباتر...
کوتاه اما زیبا...
جملاتی خواندنی از بزرگان ....
سلام عزیزم....
یادته...
عشق زمینی دروغه...عشق فقط برای خداست...
نوشته های تک از اشو
واپسین نوشته های گابریل گارسیامارکز...
[عناوین آرشیوشده]

Design By : RoozGozar.com